هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما
روز معلم سال 1394 آمد و گذشت، در حالی که بر خلاف سال های گذشته، بزرگترین معلم دوران دانشگاهم، این روزها دیگر در میان ما نیست. این یادداشت را به پاس یاد او فراهم کردم. و اکنون که این یادداشت را می نویسم، اشک از گوشۀ چشمانم جاری است؛ بغض گلویم را می فشارد و اجازه نمی دهد همچون حالات عادی بیاندیشم و بنگارم. به یاد خاطراتی می افتم که طیّ سال های تحصیل در دورۀ کارشناسی ارشد به سال های 1379 تا 1381 از کلاس های درس ایشان داشتم، از زیارت ایشان در راهروهای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران یاد می کنم، و بعداً که در دورۀ دکتری دانشکدۀ حقوق دانشگاه شهید بهشتی مشغول تحصیل شدم، هر چند با ایشان در این مقطع درس نداشتم، امّا برای دوره های بعد از ما، در فراغ مرحوم مهدی شهیدی، برای تدریس دروس حقوق مدنی درخواست این دانشکده را اجابت می کرد، و به این مناسبت در راهروهای دانشکدۀ حقوق دانشگاه شهید بهشتی گاهبگاهی تصادفی می دیدمش؛ و من که خود معلم دانشگاهم، به خوبی می دانم استاد مدعو بودن در دانشگاه های این کشور در زمانۀ ما، آن هم برای چنان استادی با چنان پایگاه علمی ای به جز عشق، هیچ محرک دیگری نداشت. به این دانشکده به عنوان دانشکدۀ نورستۀ معتبری می نگریست که او نیز باید در تقویت و استقرار آن گامی بردارد، بی چشم داشت مالی ای. انسانی آزاده و مستقل بود، از آنانی که در وضع کنونی کمتر می توانیم سراغ گرفت. هیچ گاه از ریسمان قدرت آویزان نشد، و به کسانی که با بالا رفتن از ریسمان قدرت نام و نانی به چنگ آورده بودند، چندان اعتنایی نیز نداشت. چقدر عالمان و متفکران در میان این قوم تنهایند! و امروزه چه کم اند آدم هایی از نوع او در میان ما! و اگر هم باشند یقیناً تنهاتر از زمانۀ او.
او معلّم به مفهوم حقیقی کلمه بود، همانها که رسالت انبیاء را بر دوش می کشند؛ دانشگاه را دکانی برای کارهای بیرونش نکرد؛ به پژوهش به عنوان وسیله ای برای ارتقای شغلی ننگریست؛ علم و معرفت را چونان راهی برای رسیدن به حقیقت اختیار کرد؛ برای دانائی شرف ذاتی قائل بود؛ در کار علمی چرتکه نیانداخت و رقم سود و زیان نگاه نداشت؛ به آنچه می گفت باور داشت، و چون سخن او از دل بر می خواست، لاجرم بر دل می نشست. او انسانی دردمند بود، و معلم یعنی انسان دردمند، نه آن کس که در نظامی رسمی معلمی پیشۀ اوست. راست است که تازیانه های سلوک در مسیر سنت را، به ویژه از مدعیان دروغین و حتی بی خبر از سنت، بسیار خورد امّا - حداقل تا زمانی که من محضر او را درک کردم - عنان پایبندی و التزام به سنت فکری گذشتگان این مرز و بوم را از کف نداد. او ثابت کرد که می توان در اینجا ماند، در اینجا درس خواند، بسیار جفاها و ناملایمات را دید، و باز از آرمان ها کوتاه نیامد و در برابر واقعیات تلخ تسلیم نشد و عالم ماند. با آنکه تمام مدارج علمی و دانشگاهی خود را در دانشگاهی وطنی (دانشگاه تهران) طیّ کرد، اما در شناخت حقوق جدید غرب از بسیاری فرنگ رفتگان که بعض از آنها از تحصیلات خارجی هدفی جز بالا بردن تابلویی برای دکان هایشان، خیال دیگری در سر نداشتند و ندارند، گوی سبقت را ربود، چندان که حتی تا به امروز نیز بسیاری از فرنگ برگشتگان در حوزه هایی که آن استاد کاویده است، حرفی بیش از او ندارند! و از این قماش، کم نیستند کسانی که حداکثر ضبط صوت هایی حامل اندیشه های اویند.
با آنکه در پژوهش های علوم انسانی قاعده کار آن است که هر چه بر کمیت افزوده شود، از کیفیت کاسته می شود، امّا او استثنائی بر این قاعده بود. در نگارش آثار علمی دستی توانمند داشت. او در نگارش هیچ گاه به سبک نگارش عامیانه فرو نغلطید. من که خود اگر پای مطالعۀ آزاد به میان آید، به ادبیات بیش از حقوق علاقمندم، بعض از مقدمه های را که بر کتاب هایش نوشته، بارها و بارها خوانده ام و بیشتر به آنها به عنوان یک متن ادبی می نگرم. برآنم که سبک نگارش او، به ویژه اگر به مقدمه هایی که بر پاره ای از کتاب هایش نگاشته، نظری بیافکنیم نشان می دهد وی در ایام نوجوانی، یعنی همان دورانی که بیشترین سهم را در پختگی و شکل گیری زبان هر شخص دارد، با آثار ادبی مان انس و الفتی دیرینه داشته است. پختگی و صلابت نگارش او تا بدان پایه است که از حیث زبانی می توان آن را هم طراز با آثار استادان ادبیات هم عصر او، همچون مرحوم دکتر عبدالحسین زرین کوب، دکتر محمد علی اسلامی ندوشن و غیرو شمرد. در انتخاب منابع علمی و مصالح نگارش آثار حقوقی، وسواسی تمام داشت. او به نیکی می دانست که استناد به آثار (به ظاهر) علمی، اما (به واقع) غیر معتبر و نوشته های تراویده از قلم خامه به دستان بی مایه، به مرور ایام به آثار بی محتوای ایشان اعتبار می بخشد، و لذا بی آنکه بر زبان آرد، از این کار احتراز می ورزید.
در پایان باید گفت، کاتوزیان استاد نمونۀ مردمی بود، نه استاد نمونۀ دولتی! پژوهش های علمی کاتوزیان را مردم، یا دقیق تر بگوییم، متخصصان حقوقی که از دل جامعه برخاسته اند، آثاری نمونه و عمیق یافته اند، نه آنکه کتب نمونه ای باشد که فلان یا بهمان جشنواره دولتی انتخاب می کند، و به قول امروزی ها عده ای از خودی ها برای عده ای دیگر از خودی ها نوشابه باز می کنند، و از ته آن آثار نمونۀ دولتی بیرون می آید!
یاد آن بزرگمرد را در سینه مان حکّ کرده ایم، و تا زمانی که نفسمان بر می آید، یاد و خاطرۀ او از دل و جانمان نخواهد رفت. خدایش در روز رستاخیز با علماء و صالحان محشورش کناد!